من دلم میخواد بزنم بیرون طوری که
تنگ شه دل خونه واسم
برم یجایی که اثری از کسی نیست فقط
من باشم و خانوادم
من دلم میخواد که مثل بچگیام اصلا
مهم نباشه چیزی برام
مهم نباشه کی کجا دلمو شکست
یا اونکه عاشقش بودم نمونده به پام
نجاتم ندین
من رو به راهم
با تنهاییام خوبه حالم
نجاتم ندین
که قد اینهمه سالا
میخوام بخوابم
من نمیدونستم که دردسره عشق باتو
من چوب اعتمادمو خوردم نه اشتبامو
من دلم میخواد که زمان برگرده اونروز
کاش کور میشدن چشمام
نمیدیدن چشاتو
مشت من بازه واست بستی برام مشتتو
همجا زدیم زمین درومدم پشت تو
مثل سربازی که تو راه صلح کشته شد
چونکه فقط باخت میدیدی حتی بردشو
خودشو
به درو دیوار میزد واسه دیدنت
یطوری بد شدی که من نخوام ببینمت
مطمئنم یروزی برمیگردیو
ایندفعه من محل نمیدمت
قول میدم بهت